سفارش تبلیغ
صبا ویژن
ستمکار را سه نشان است : بر آنکه برتر از اوست ستم کند به نافرمانى ، و بر آن که فروتر از اوست به چیرگى و آزار رسانى ، و ستمکاران را یارى کند و پشتیبانى . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :0
بازدید دیروز :2
کل بازدید :3976
تعداد کل یاداشته ها : 9
103/2/11
3:49 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
مژده خدامی پور[16]

خبر مایه
بایگانی وبلاگ
 
مهر 92[3]
لوگوی دوستان
 

پیوند دوستان
 
در آغوش خدا بهار عشق

دختر پسته و"پته"!گل بادام سفید!

"بته بادامی" پته به تو می انجامید

آه تا گیس دوتا داشتی ای"شروه"سرا

"قوتو"طعم تو را داشت ولبخند تو را

نقش کامل شده در سینه ی قابی ابدی!

آه خاتون گل اندام!زن"چارقدی"!

کاشکی"خونچه برون" تو همین حالا بود

همه دنیا ده پایین و ده بالا بود

ازدواج از جنمت چاره ی مشکل میشد

پسر سربه هواپیش تو عاقل میشد

هرکه مهمان تو وخانه ی گرمت میشد

وارد خانه که نه،وارد یک دل میشد

دامن گل گلی ات بوی بهاران میداد

"سرمه ی سنگ"به چشم تو چه خوشگل میشد

آب گرمو"ی تو ایکاش دوباره روزی

جانشین ژله و ژامبون وکوکتل میشد

کاش من هم دلی از رنگ جدا میکردم

فرش میبافتم و شکر خدامیکردم

باورم بود کمی کشک وکمی پونه بس است

نان"تیری" وکم" قاتوق بابونه"بس است

 باورم بودکه یک عشق،زمین"روفتن"است

صبح در"جوقنی"ازسنگ "بنه"کوفتن است

دورشد ازتو تمامیُت ما روزبه روز

دل سپردیم به چیزی که نداریم هنوز

حرفت این بود که زن چشمه ی مهراست وگذشت

صبرمیبایدویک سینه به اندازه ی دشت

گفتی اما چه کسی برسرباورمانده؟

قوری چایی کی روی سماور مانده؟

کوچغندرکه به دست خودمان خاک کنیم؟

کی نشستیم که باعشق نخودپاک کنیم؟

کوچه تاپرشود ازعطرصفاکافی بود

که برنجت سر شب توی"چلوصافی"بود

منش پاک توراکاش بنابگذارم

کاش میشدکه شبیه توحنابگذارم

عشقم این است که مانندتوامل باشم

عوضش پاک ومقدس،عوضش گل باشم

توی دستان پرازمهرتوجاروعشق است

"کشک مالیدن"تو توی"تقارو"عشق است

امشب از کنج اتاقت نمدی میخواهم

در"یخدون"بگشا چارقدی میخواهم

یادمن هم بده این عید"سهن ریختنت"

آرد ازصبح سحر توی "کمو"بیختنت

یادمن هم بده خونگرم وجنوبی بودن

یارشوهرشدن ومادرخوبی بودن

باز با زندگی ساده ی خود خوش بودن

نه جنیفرلوپز از نسل سیاووش بودن

یادمن هم بده جاروبزنم بادستم

به دروپیکراین خانه بگویم هستم

خرج این زندگی ازدست ودلم دررفته

یادمن هم بده"پس کف"کنم ازاین هفته

یادمن هم بده ازدغدغه دوری کردن

نیم من بودن ومثل توصبوری کردن

هرچه مهراست ومحبت،همه راروکردن

صبح باعشق برای همه"آسو"کردن

این همه مشکل ودل مرده نبودی هرگز

دپرس ونروس وافسرده نبودی هرگز

بچکان خون به تنم بازهم ازآن تن خود

وصله کن روح مرابانخ وباسوزن خود

کاشکی سینه ام ازمهرشکوفابشود

روح تودرتن من بازهویدابشود

"به پر چارقد خود گره ای سفت بزن"

بلکه هویت من گم شده،پیدابشود! 

پته:صنایع دستی کرمانی ها.پارچه ای که روی آن نقش های خاصی بادست گلدوزی میشود

بته بادامی:یکی از نقشهای پته

شروه:ترانه های محلی

قوتو: یا قاووت.نوعی خوراکی کرمانی که شبیه آرداست واز قهوه وگیاهان دارویی وشکر تهیه میشود

چارقد:روسری سفیدی که سرمیکردندوزیرآن سنجاق میزدند

خونچه برون:مراسم بردن هدیه برای عروس که یک شب قبل از عقدانجام میشد

سرمه ی سنگ:نوعی سرمه که سوغات مکه بود

آب گرمو:اشکنه

تیری:نان لواشی که به شیوه ی محلی با وردنه و در سینی روی آتش با شیوه ای خاص پخته میشود

قاتوق بابونه:قاتوقی محلی که با گیاه دارویی بابونه تهیه میشود

روفتن:جاروکردن

جوقن:هاون

بنه:پسته کوهی

چلوصافی:آبکش

کشک مالیدن:کشک ساییدن

تقارو:کاسه سفالی بزرگ و سبز یاآبی رنگ وزبری که برای ساییدن کشک استفاده میشود

یخدون:نوعی چمدان چوبی پایه دار

سهن ریختن:تهیه ی جوانه گندم وبعدآردکردن آن برای تهیه نوعی شیرینی محلی

کمو:الک

پس کف: پس انداز

آسو:آسیاب دستی

به پرچارقدخود...: درمحل مازنان قدیمی وقتی چیزی گم میشد گوشه روسریشان را گره میزدند و اعتقادداشتندبااین کار گمشده پیدا میشود